هوالحسیب     فصل دوم (قسمت سوم)

حال که تا حدودی با درمان کل نگر آشنا شدیم نوبت آن رسیده که به طور

دقیق تر حوزه و میدان کار این نحوه درمان را بهتر بشناسیم. ما در این رشته

قائلیم که چون انسان دارای ابعاد وجودی، جسمانی، مغزی و روحی است برای

هر این سه بعد باید برنامه ای درست باشد که نه تنها ابعاد دیگر مخالفت نکند

بلکه با یکدیگر همکاری و همسویی داشته باشد به سمت یک سلامت جسمی،

ذهنی و معنوی.

·        در بعد جسمانی برای رسیدن به سلامت جسمی آشنا می شویم با:

-         انواع استراحت بعنوان بزرگترین بازگرداننده سلامتی، نرمشهای کششی،

 سلامتی عضلانی اسکلتی، سلامتی قلبی عروقی و راه های بدست آوردن آن ها.

- سم زدایی از بدن بصورت تدریجی

·        در بعد مغزی برای رسیدن به سلامت ذهنی آشنا می شویم با:

- فرار از ترس و احساس گناه

- فرار از بی اعتنایی، بی مسئولیتی و بی ایمانی

- آشنایی با عشق به عنوان قدرت مندترین نیروی شفابخش در عالم هستی .

وقتی خود را دوست بدارید و با خود با احترام برخورد کنید به دیگران

عشق ورزیدن ساده است.

چون هر انسان خطا کاری در حین خطا، خود را دوست نداشته است.

وقتی به این سه دسته برنامه عمل کردید.

A-   سن فیزیولوژیک خود را می توانید کاهش دهید.

B-   در چهل سالگی احساس بهتری از سی سالگی خواهید داشت.

C-  تجدید نظر در برنامه های روزانه و انتخاب سبک زندگی سالم تر هر

چند جزیی، نقطه شروع کار شماست و به توانایی خود برای تغییر یافتن ایمان

می آورید.

ممکن است بپرسید اگر خود را آن طور که هستیم قبول کنم چه لزومی دارد

که تغییر کنم اما بزودی به این نتیجه خواهید رسید که دوست داشتن خود

برای تغییر کردن و از میان برداشتن موانع لازم است وقتی از انتقاد از

خویشتن و از عناد به خود دست بر میدارید انرژی بسیاری را آزاد می کنید

که می توانید از آن برای کارهای سازنده نیز استفاده کنید.

لذا دو دشمن بزرگ جنبه معنوی، مجبت نورزیدن و بی ایمانی است، پس:

·        هر چه بیشترمهر بورزید، بیشتر محبت می بینید و بیشتر به خود احساس

محبت می کنید.

- محبت ورزیدن به نزدیکان که از جمله لذت بخش ترین تجربه های انسان است.

محبت ورزیدن به کسی که محبت به او برای شما مشکل است عزت نفس

شما را افزایش می دهد و جنبه معنوی روحی شما را تقویت می کند.

- محبت ورزیدن به تمام انسانها کمک می کند تا با استرس برخورد موثرتری

داشته باشیم                                                                       

بنابر قول “ دکتر جرج ویلانت “ :

کسانی که بیشتر به خود و به دیگران توجه داشتند به لحاظ روانی و جسمی

سالم تر از کسانی بودند که به خود و هم نوعان خود توجه نداشتند.

ایمان خود را به خدا حفظ کنید و برای تقویت جنبه معنوی خود عبارات

مثبت را به صورت برنامه ریزی روزانه جایگزین انگاره های فکری منفی

کنید و آنقدر تکرار نمایید تا بخشی از واقعیت های شما شود می توانید این

عبارات را هم با صدای بلند و هم آرام در ذهن خود ادا کنید که تاثیر

بیشتری داشته باشد. لذا به تازگی مکتب جدیدی بنام ایمن شناسی

روان – عصبی ( پی.ان.آی) تاسیس شده که منحصرا در مورد ایجاد 

دردهای روزانه معنوی و طرق درمان آنها تحقیق می کند. دو شخصیت

مهم در این زمینه عبارتند از “ دکتر برنی زیگل “ نویسنده کتاب “ عشق،

طب و معجزه “ که قبلا از وی یاد کردیم و “ دکتر جوان بوری سنکو “

نویسنده کتاب “ تحول ذهن با توجه به تن “ این مکتب و دیگر مکاتب

روانشناسی پیشرفت خود را رهین تارخچه طب کل نگرند که به اجمال

با آن در مطلب بعدی آشنا می شویم.

                                                          (ادامه دارد )

هوالباسط   فصل دوم (قسمت دوم)

میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا (س) بانــــوی آب و آینــــه بر همه بانوان

 پاک و عاشق ایران زمین مبارک.

تا نام تو بر قله ی ادراک شکفت
صد باده ی ناب در دل تاک شکفت

از ذهن خدا همین که نام تو گذشت
چرخی زد و با ستاره افلاک شکفت

3) مرحله سوم: روانشناسی انسانگرا “ هیومانیستیک Humanistic “

از طرف “ ابراهام مزلو “ روانشناس پژوهشگر از دانشگاه “ برندیز “ که قائل است

·        هرانسان یک روند تکاملی جداگانه برای خود و نیازهای ویژه خود دارد

·        هرگاه نیازهای اساسی انسان مرتفع شود طبیعتا مردم خواهان شناسایی

     نیازهای والاترهستند

·        این روش نه تنها به مردم در تعامل با تعارضشان کمک می کند

          بلکه رهنمودهایی هم برای آن دسته از آفراد که خواهان

                “ خود کام بخشی Self Actualization”

               یعنی خلاقیت، لذت و عشق هستند می دهد.

4) مرحله چهارم:

 خانواده درمانی در مقابل “ درمانگر فرد Individual Therapist”  که فقط

با یک شخص سرو کار داشت خود را بصورت “ درمانگر خانواده “ نشان داد که

کا خانواده را به عنوان یک مجموعه در نظر گرفته و بر روابط بین اعضاء و

خانواده انگشت می گذارد تا جهت اصلاح رفتار آنان قدم بردارد.

از پیشگامان این شکل می توان یاد کرد از:

“ ناثان آکرمن” در نیویورک، “ جان اشپیگل “ در نیویورک، “ دان جکسون” در

کالیفرنیا و “ ویرجینیا ستاتیر “ در کالیفرنیا.

تا اینجا دانستیم که پیش زمینه های طب کل نگر عبارت است از تحولات اجتماعی:

a-    جنبش حقوق مصرف کننده

b-    جنبش بوم شناسی

c-    پییشرفت های روان شناسی و روان پزشکی

ودانستیم پیش طرح ساده این پیوند به این شرح است:

a-    همه افراد بشر بخشی و جزیی از یک پیکرند که آن طبیعت است.

b-    هر یک از ما در سفر خود به سوی خود کامبخشی تحت تاثیر سفرهای

دیگر افراد به سوی همین هدفیم.

c-    باید به افرادی که سفرشان دچار وقفه شده کمک کرد تا راه خود کامیابی

را ببینند و بیابند.

و این در صورتی امکان پذیر است که با آنان طوری رفتار کنیم که ظرفیت

مسئولیت پذیری شان پرورش یابد، حقوق فردی آنان را مورد احترام قرار دهیم

و آنان را تشویق کنیم که بصورت عضوی فعال، خلاق و جدایی ناپذیر از دنیای

طبیعت و اجتماع در آیند که استعداد بودنش را هم دارند.

                                                                      (ادامه دارد )

هوالوکیل          فصل دوم (قسمت اول)

پیش زمینه های طب کل نگر

A- 1960- 1950 “ جنبش حقوق مصرف کننده “

استقرار قوانین رفع تبعیض نسبت به سیاه پوستان جنبشهایی را به دنبال

خود داشت از جمله جنبش زنان، سالخوردگان، اسپانیایی ها، همجنس بازان

و افراد معلول. یکی از جنبش ها، جنبش حقوق مصرف کننده است. حرف

اینها این بود که:

مصرف کننده حق دارد از خط مشی های تاثیر گذار شرکت های تولید کننده

و سیاست های دولت درباره مصرف کننده، تولیدات و فرآورده های خریداری

شده توسط خود دولت و خدمات دریافتی مصرف کننده مطلع باشد.

B- سال 1970 – 1960 “ جنبش بوم شناسی”  

تا پیش از این باور بر این بود که طبیعت چیزی است برای به کنترل درآوردن

و بهره برداری جهت نفع شخصی و رفاه اجتماعی اقتصادی. چون گمان

می کردند منابع انرژی تمام نشدنی است اما از زمانی که پیامدهای رشد و

بهره وری بی حد و حصر از طبیعت منجر شد به:

·        ناپدید شدن سریع مخازن گاز طبیعی

·        پیدایش سریع آلودگی های خطرناک هوا و آب

·        خالی شدن معادل زیرزمینی

·        به یغما رفتن جنگل ها و مراتع سبز و زمین های کشاورزی

·        تغییر روش طبیعی زندگی و تهدید بقاء نوع بشر

جنبش بوم شناسی ایجاد شد که حرفش این است:

با مهار اشتهای سیری ناپذیر خود با محدودیت های دنیای طبیعی وفق یابیم نه

آنکه به سعی در تطابق زورکی طبیعت نه بهره کشی خودخواهانه از آن

C- سال 1980- 1970 “ پیشرفتهای روان شنایس و روان پزشکی “ تاریخ

علم سه مرحله برای روان شناسی نشان می دهد:

1) مرحله اول: روان کاری فرویدی است با حکومت به روان کاوی بی حد

تنگ نظرانه و بدبینانه به فرد این روان کاوی سه ویژگی دارد:

·        بر بیماری فرد متمرکز است نه بر ظرفیت او برای سلامتی

·        ریشه مشکلات دوران بلوغ و بزرگسالی را در میان تجربیات تلخ

 کودکی می داند

·        نوعی درمان تبدیل یک گرفتاری “ نوروتیک Neurotic”  مربوط به

عصب پریشی یا نورز مثل حالت اضطرابی، افسردگی واکنشی، هیستیرس،

 نورز وسواسی، .... که در نتیجه استرس های بیمار به وجود آمده بخلاف پسیکوز

2) مرحله دوم: رفتارگرائی Behaviorism این روش فعالیت انسان را به عنوان

مجموعه ای از واکنش ها نسبت به محرکات توضیح می دهد. در ضمن سطحی و

کاهشی عمل می کند و گرچه به مردم در تغییر رفتارشان کمک می کند ولی به آنها

فقط همچون مجموعه ای از مشکلات نگاه می کند.

هوالخبیر         بخش سوم (فصل اول) قسمت سوم

2- منحصر به فرد بودن هر بیمار

a)    هر یک از ما دارای آرایش ژنتیک کاملا متفاوتی هستیم از این رو ما هیچیک

از آرایش زیست شناسانه مشابهی برخوردار نیستسم.

b)    “ راجر ویلیام “ که متخصص شیمی آلی و تغذیه و کاشف “ پنتوتنیک “ یعنی

یکی از ویتامین های گروه ب است، می گوید:

هر کس دارای بیوشیمیایی منحصر بفردی است، مانند اثر انگشت.

c)    طبق پروتکل اداره کشاورزی ایالات متحده آمریکا:

جیره دارویی اگر برای فردی کافی بود و برای دیگری ناکافی امکان دارد برای

شخص سوم سمی باشد حتی اگر این سه از لحاظ آماری یعنی سن، وزن، حال

عمومی و سلامتی یکسان باشند.

d)    در دهه 1970 مردم به دنبال یافتن مکانیزم بهبودی خودبخودی بودند مانند

“ برنی زیگل Bernie Siegel” جراح دانشگاه پزشکی “ یل “ و مولف کتاب

پرفروش “ عشق، طب، معجزه ها Love, Medicine and Miracles”

3- معالجه فرآیندی قابل تغییر شکل است

a)    قبلا تا اواخر قرن وسطی شیوه پزشکی غرب استفاده از پزشک روحانی بود

که ارباب کلیسا طبابت هم می کردند.

b)    تا قرن بیستم آرام آرام وظائف پزشکی و مذهبی جدا شد.

c)    در دهه 1970 کم کم موج جدیدی به مقابله با این تقسیم بندی برخاست.

d)    در طب کل نگر مردم بجای قربانی بیماری شدن از آن بعنوان یک فرصت

در بحران درس می گرفتند تا راه خود کام بخشی را پیدا کنند مانند “ نرمن کازنیز”

مولف “ مرور شنبه گذشته “ که با خنده، خوش بینی و داشتن احساس کنترل بر

بیماری خود توانست بر بیماری پیش رونده خود به نام “ اسپوندیلیت انکیلوزان

Ankylosing Spondylitis” غلبه کند.

به همین خاطر طب کل نگر می کوشد با استفاده از مجموعه تکنیک های زیر

بهره وری از درمان و پیشگیری را بهینه نماید:

1-    با تغییر و اصلاح رژیم غذایی میل بیولوژیک زیاد نسبت به موادی چون

الکل، نیکوتین را کاهش می دهد.

2-    ماساژ را برای رفع تنیدگی عضلات که ناشی از قطع الکل ، مواد مخدر و

غذای زیاد است به کار می گیرد و طب فشاری نیز چنین است.

3-    از ورزش به عنوان راهی جهت کاهش وزن، کاهش اضطراب، بهبودی

وضع خلقی و افزایش اعتماد به نفس استفاده می کند.

4-    در اینجا پس خوراند زیستی و آرام سازی می تواند به طریقه ای طبیعی و

سالم تنش حاصل از نبود الکل، مواد مخدر و غذای زیاد در برنامه غذایی معتادان

را کاهش دهد.

5-    هیپنوتیسم هم به تلقین دلائل ترک اعتیاد و ترفندهای پشتیبانی کننده کمک می کند

و همچنین طب سوزنی و رنگ درمانی و .....

6-    در آخرهم بعنوان آخرین راه حل از جراحی و دارو درمانی غافل نمی شود.

طب کل نگر با آن رویکردهای سه گانه و این روش های شش گانه جهت ارائه

یک مدل سالم سلامتی، بسیار موفق بوده ولی این توفیق را مرهون بستر و

زمینه های اجتماعی ای است که از پیش اتفاق افتاده و آماده شده است. اینک با

این پیش زمینه ها آشنا می شویم.

                                                                ( ادامه دارد)

هوالحاکم         بخش سوم (فصل اول) قسمت سوم

بی حرمتی به حرم امامان عسگریین (ع) و تعرض به این مکان

مقدس را محکوم کرده و این مصیبت را به محضر آقا حضرت ولی العصر (عج)

و تمام شیعیان و شما دوستان گرامی تسلیت عرض می نمایم.

4- افزایش بیماریهای مزمن از طریق استرس

a)    مطالعات سال 1970: نشان می دهد که تنش در اکثر بیماریهایی که

آمریکائی ها به آن دچار می شوند و در اثرآن می میرند بعنوان یک عامل مهم سهم دارد.

b)    بررسی های سال 1974 توسط بنیاد

؛ راکی فلر  Rockefeller Foundation؛ دو مطلب نشان داد. اول اینکه پنجاه

درصد از مرگ ها  در آمریکا منسوب است به بیماریهای قلبی - عروقی و یا مغزی –

عروقی. مثل پر فشاری خون، حملات قلبی و سکته های مغزی که استرس یک عامل

مهم همه اینها است و دوم اینکه نوزده درصد از مرگهای آمریکا منسوب است به

سرطان های استرسی.

c)    تحقیقات 1976- 1975 نشان داد که بیست و چهار میلیون آمریکایی دچار

بی خوابی مزمن هستند، بیست وپنج میلیون مبتلا به پرفشاری خون و پنجاه میلیون

سردردهای منظم و در آخر هفتاد و پنج میلیون نفر بیش از یازده کیلو اضافه

 وزن دارند.

d)    سال 1978 گزارش کمسیون سلامت ذهن به ریاست کارتر می گوید: نه

میلیون آمریکایی دائم الخمرند و پانزده درصد از آمریکائی ها نیاز به نوعی خدمات 

بهداشت روانی دارند.

5- تخصص گرایی پزشکی مدرن

a)    در اوائل قرن بیستم بیشتر پزشکان عمومی بودند، با چند ویژگی: بیماران خود

را به خوبی می شناختند، تمام عمر مراقب سلامتی آنان بودند، به زایمان فرزندشان

کمک می کردند، با تماس تلفنی در منزل جویای حالشان می شدند، هنگام مرگ در

کنارشان می ماندند و دوستی قابل اعتماد و فردی متبحر در تشخیص و درمان

بیماری ها بودند.

b)    هفتاد سال بعد پزشکان عمومی کمترین تعداد و پزشکان متخصص بیشترین تعداد

از پزشکان آمریکا را تشکیل می دادند که دلیل عمده آن عبارت بود از:

وسعت زیاد اطلاعات جدید، دشواری فنی بسیاری از روشهای تشخیصی و درمانی و

بالاتر از همه شا^ءن و موقعیت مالی متخصصین.

بهمین خاطر سه جنبه ی رویکرد به طبابت کل نگر ایجاد شد:

1- جامعیت این طب نسبت به دیگر انواع پزشکی:

a)    ما همه اعضاء یک خانواده در روی زمین هستیم و همیشه در حال تغییر

b)    انسان موجودی است: بیوشیمیایی، فیزیولوژیک، عاطفی، روانی و روحی

c)    سلامت و بیماری به حفظ همه فعل و انفعالات و روابط بستگی دارد.

d)    وقتی جنبه یا جنبه هایی از زندگی دچار آشفتگی گردید سایر ابعاد دیگر

هم متاثر می گردند.

e)    بیمار را باید از نظر یک یا همه سطوح بطور یک جا یا یکی یکی، مورد

مداوا قرار داد.

                                                                ( ادامه دارد)