معنی درمانی لوگوتراپی
هوالسمیع البصیر فصل چهارم (قسمت سوم)
با انصاف به دور و برتان و پشت سرتان نگاه کنید گذشته ما چنان کشفیات
علمی باور نکردنی ای به همراه آورده که ما را به بیکران فضا کشانده است
اعماق دریاها را جولان گاه ما قرار داده تا اعماق اتم پیش رفته و چیزهای
دیگر و از سویی دیگر هنوز بر روی زمین اغتشاشات خیابانی داریم و برای
برقراری حقوق زندگی و زیستن آبرومندانه به دنبال قانونی کامل و ضمانت
شده می گردیم.
در نظامی سیاسی زندگی می کنیم که به گرایش مترقیانه و تعهد خود نسبت به
صلح و آزادی جهانی می بالد اما به خود که رجوع می کنیم می بینیم دست کمی
از نظام های سیاسی ای که از آنها می ترسیم نداریم یعنی در خونین ترین سده
ثبت شده تاریخ مانیز نقش فعالانه ای داشته ایم. مطالعه تاریخ دین نیز در سالهای
اخیر نتایج کاملا خوش بینانه یا موفقیت آمیزی به دست نمی دهد آنهم برای تمام
افراد بشر از متمول و مستضعف با افرادی بی شمار روبرو می شویم که احساس
می کنند به حال خود واگذار شده اند و از خدا دور و بیگانه گشته اند و در این میان
به توده های متعصب و محکمی بر می خوریم که در توجیه بی عاطفگی ما نفرت،
تعصب، ترس، خشونت و حتی کشتارهای خود موفق به این دلیل تراشی شده اند
که اراده و رضای خدا بوده است.
به همین خاطر عمده مسائل مطرح شده برای روان پزشکان مشکلات روانی و
عصبی نیست بلکه مسائل فلسفی انسانی است یعنی " مسائل فوق بالینی ". لذا
می بینیم مکاتب روانشناسی سلامت که اخیرا به بازار تولید علم عرضه می شوند
بیش و بیش از اینکه رویکردی عصبی – روانی داشته باشند توجهی فکری و فلسفی
دارند مثلا:
" لوگودراما" روشی است الهام گرفته از " سایکودراما" که بوسیله " دکترمورنو"
پایه گذاری شده.
" سایکودراما " مبتنی است برای تجلی خودانگیخته و به نمایش گذاشتن پیچیدگیها
و کشمکشهای درونی به روش غیر مستقیم بر سر اصل خود انگیختگی، خلاقیت
و مایه فرهنگی و مانند آن " لوگودراما " قائل است که در ایفای نقش تئاتری یا
فیلمی ارزش فراوانی است برای تمایلات، ترسها، در گیریهای درونی، کشمکشها،
عواطف و احساسات افراد بخصوص کسانی که در ایجاد و انتقال مشکل دارند یا
کسانیکه از خود مقاومت نشان می دهند و فلسفه نحوه نگرش درستی از زندگی ندارند.
پس روان پزشکی یک تحول بنیادی را به این نحو در خود پذیرفته که انسان دیگر
یک شیئی نیست که بتوان او را حتی با تفسیر روان پویایی یا " سایکودینامیک "
آرامش بخشید بلکه بنابر " روان پزشکی انسانی " انسان با اختیار و برگزیننده است
گاه از حیوان پست تره و گاه از قدسیان مقدس تر می شود. و در قالب محدودیتهای
موهبتی طبیعت و محیط آنچه که او شده چیزی است که خود ساخته است.یعنی
گرچه انتقاد از جبر گرائی مطلق یک اصل است ولی ازادی هم آخرین کلام نیست
چرا که اگر آزادی در چهارچوب مسئولیت قرار نگیرد در معرض سقوط، انحطاط
و استبداد واقع می شود.
( ادامه دارد)