سبک جدیدی از زندگی
هوالعالم
سرآغاز گفتار قسمت پنجم
اما جهان آدمهای دسته دوم، جهان دانش است و پیشرفت تکنولوژی ، این جا
حال و هوای تازه ای دارد. چرا که فکر و اندیشه دیگردردست حیوان ها نیست.
بلکه دانش برای دانش است تا برسد به آسایش مطبوع و مطلوب. اما اینجا نیز
دو اشکال وجود دارد:
یکی این که این آسایش تا به کی؟ تا به کجا؟ آیا آسایش خود هدف است یا نردبانی
است برای توسعه ای بیشتر و بالا رفتنی بهتر تا رسیدن به آنچه شایسته آن هستیم
که این هم خود برای این دسته معمایی است؟ و دومین مشکل اینکه اگر آدم های
دسته اول در این دانش رخنه کنند، دیگر باید با همه چیز وداع کرد. چون این دسته
بسیار آسیب پذیرند و قابل نفوذ. آن وقت این آدم های پیشرفته، عاری از انسانیت،
همچو دزدی خواهند شد که با چراغ بیاید هم زودتر می دزدد و هم زبده تر.
اما جهان آدم های دسته آخر، جهان انسانیت است. می خورند و رشد می کنند
همچون گیاهان. احساس دارند و حرکت، همانند حیوان ها. اما فکرو اندیشه شان
نه مثل دسته اول در خدمت تجارت است و نه همچو دسته دوم فقط برای دانش و
آسایش. بلکه اینجا همه چیز اسیر است و تنها عقل، امیر.
عقل است که آنها را می راند یا به خود می خواند، به آنها می گوید که آسایش
مادی بدون آرامش معنوی آری یا نه، حدود و صغورش تا چه حد است. عقل
می گوید همچو دیگر کرم ها فقط برای کنکاش و جستجو از ستون های دانش
و تکنولوژی بالا نروند. بلکه پروانه درون خود را رها کنند و با تمام توانمندی هایی
که طبیعت در وجودشان به ودیعت نهاده، بالا بپرند.
کرم و پروانه، هر دو زندگی می کنند اما یکی با لولیدن و دیگری با پریدن.
هر دو غذا می خورند، یکی بر گنداب می نشیند و دیگری بر نیلوفر مرداب.
هر دو عشق بازی می کنند، یکی تحت کنترل هورمون های خود، کور و نابینا و
دیگری آگاهانه، این جاست که زندگی معنی پیدا می کند و ارزش و بهایی دارد که
حتی می ارزد آدمی برایش جان بدهد.
( ادامه دارد)