سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سبک جدیدی از زندگی

فراروانشناسی در شاخه سوفرولوژی

هوالحق       فصل ششم (قسمت بیست و یکم)

11- دکتر ؛ پیرژانه ؛ استاد کولژدوفرانس

سال 1889 پرآوازه ترین سازمان علمی و پژوهشی فرانسه،

دفاع از هیپنوتیسم را به عهده گرفت و پدیده ای را به اثبات

رساند که آن را؛ تلقین ذهنی ؛ می خوانند و زیر نظر دکتر ژیلبر

تلقین ذهنی از راه دور را بر روی زنی روستایی بالغ بر بیست و

دو بار انجام داد که شانزده مورد موفق از کار درآمد و بار دیگر

تجربه ؛ کاگلیوسترو ؛ تکرار شد.

پرفسور ؛ اوکوروویچ ؛ استاد دانشگاه لامبرگ این تجربه را در

کتاب ؛ در باب تلقین ؛ شرح می دهد.

با این حال پس از دو سال تکاپو و جر و بحث پرده ای از سکوت

بر این تجربه ها کشیده می شود. دکتر ؛ ژانه ؛ فعالیت خود را بیشتر

بر مطالعه خواب مصنوعی به عنوان ؛ پزشکی روان شناختی ؛

متمرکز می سازد و می توان گفت که وی به حق یکی از پیشگامان

پزشکی روان تنی به شمار می رود.

12- دکتر؛ ژان ریشه ؛ فیزیولوژیست مشهور و برنده جایزه نوبل

سال 1890 آزمایشهای ؛ ژیلبر و ژانه ؛ روی بانویی ادامه می دهد

اما پس از یک کشف جالب آن را رها می کند. کشف او که بعدها

بصورت مهم ترین ابزار پژوهشی فراروانشناسی در آمد عبارت

بود از ؛ کاربرد آمار احتمالات در تجربه هایی که با حالت بیداری

در زمینه توانایی های فوق عادی به عمل می آید.

علت انحراف او از هیپنوتیسم سنگینی روش کار و مخالفتهایی بود

که در مورد نیروهای فوق عادی بر ضد او برانگیخته شد.

؛ جان دبلیو ؛ می گوید:

این مخالفتها اساسا ماهیتی آزاد منشانه دارد چرا که جامعه نمی تواند

بپذیرد که تمام مردم یکسان نیستند. تحت تاثیر خواب مصنوعی تنها

یکصدم از مردم نیروهای فوق عادی خود را نشان می دهند حال آنکه

با مطالعه افراد معمولی به حالت بیداری فیزیولوژیست، دیگر نیازی

به مبارزه با مخالفان هیپنوتیسم نداشت و بر عکس فرصت می یافت

وجود تله پاتی و دیگر توانایی های فوق عادی را به حالت بالقوه نزد

تمام افراد به اثبات برساند خود پرفسور ؛ ژان ریشه ؛ گهگاه رویاهای

پیشگویانه داشت و چنین می پنداشت که اینها شاید نخستین مراحل نوعی

تکامل انسانی باشد. فراروانشناسی در همین راه به پیش خواهد رفت.

13- ؛ هکتور دورویل ؛ مشهور

همان کسی که خود را در قفس شیرها زندانی ساخت و موفق به

 خوابانیدن آنها شد توفیق می یابد که ؛ درس همگانی مانیه تیسم ؛

خود را به رسمیت بشناساند.

14- پژوهشهای دورویل دنبال می شود و در طول نیمه اول قرن

بیستم بوسیله شاگردانش پ. ژگو – کلنل دوروشا – دکتر لانسلن و

پسرانش گاستون و هانری دورویل ادامه پیدا می کند.

15- 1920-1950 شمار زیادی از دانشمندان فرانسوی در مورد

نفی وجود پدیده خواب مصنوعی تردیدی به خود راه نمی دهند.

هیپنوتیسم در واقع شبیه سازی حالت خوابگردی به وسیله افرادی

کاملا بیدار است.

 

                                                 (ادامه دارد)

 



فراروانشناسی در شاخه سوفرولوژی

هوالمحبوب              فصل ششم (قسمت بیستم)

              من کنت مولاه و فهذاعلی مولاه  

 الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی ابن ابطالب (َع)

فرارسیدن عید سعید غدیر خم عید ولایت و امامت را به محضر

آقا ولی عصر(عج) و تمام مسلمانان و شما دوستان گرامی تبریک

و تهنیت عرض می نمایم.

8- دکتر استانیلاس دوگایتا ادیب و نویسنده فرانسوی بهمراه

دکتر لیبول:

در نهم ژانویه 1886 دست به تجربه ای زد که گزارش آنرا در

زیر می خوانید:

دوشیزه ؛ لوینیرل ؛ در تاثیر از خواب مغناطیسی مطلع گردید

که باید به پرسشی که با روش ذهنی از او به عمل خواهد آمد

پاسخ دهد. دکتر در حالی که دست خود را بر پیشانی او نهاده

بود لحظه ای در خود فرو رفت تا توجه خود را روی پرسش

متمرکز سازد.

چه وقت بهبود خواهد یافت؟

لب های دوشیزه لوینیرل که در خواب مغناطیسی بود بحرکت در

آمد و بطرز واضحی زیر لب گفت بزودی. آنگاه از او خواسته

شد که در برابر تمام حاضران پرسشی را که از راه ذهنی درک

کرده بود تکرار کند وی پرسش را با همن عبارتها باز گفت.

آقای دوگایتا نیز از راه ذهنی از او پرسید: آیا هفته آینده هم شما

خواهید آمد؟

او که هنوز در خواب مغناطیسی بود پاسخ داد: شاید

دکتر برای پرهیز از هر گونه ارتباط کلامی حتی با صدای آهسته

روی یک ورقه کاغذ نوشت شما پس از بیدار شدن کلاه سیاه رنگ

خود را به رنگ قرمز خواهید دید. این یاداشت پیشاپیش به تمام

حاضران در جلسه نشان داده شد و سپس او را از حالت خواب

مغناطیسی به حالت عادی باز گرداندند. دوشیزه جوان پس از

بیدارشدن بی درنگ  نگاه خود را به کلاهش دوخت و با خنده

بلندی گفت شوخی بامزه ای کرده اید این که کلاه من نیست به هر

حال باید کلاه من را پس بدهید چون کلاه من قرمز رنگ نبود.

با توجه به این که دختر جوان سرسختانه  از گرفتن کلاه خود

امتناع می ورزید ناچار شدند به توهم او پایان دهند. دکتر به وی

اطمینان داد که کلاهش دوباره به رنگ اصلی خود در خواهد آمد

آنگاه فوتی به کلاه کرد و دخترک که کلاه را دوباره به رنگ

اصلی اش می دید به باز پس گرفتن آن رضایت داد.

ببینید آیا خواب مصنوعی نمی توانست نتایجی به بار آورد که

بی شباهت با بعضی از کارهای حیرت انگیز عارفان و روشن

 بینان اهل کرامت قدیم نبود.

کلیسای کاتولیک بیش از همه به تحرک افتاد و به ویژه ؛لافونتن؛

را به تقلید کافرانه معجزات مسیح متهم می کند و او را بازداشت

می کنند. ولی به دستور فردینان پادشاه ناپل آزادش می سازند

مشروط به اینکه دیگر بینایی را به نابینایان و شنوایی را به

ناشنوایان باز نگرداند. با این وصف لافونتن موفق می گردد

که از پاپ اعظم پی نهم اجازه شرف یابی بگیرد و پس از بحث

طولانی پاپ می پذیرد که هیچ گونه تقلیدی در کار نیست و حتی

به او تبریک می گوید و به ادامه کار تشویقش می نماید.

9- ؛ زیگموند فروید ؛ پزشک و روانشناس اتریشی

روانکاری را بنیان می نهد و روش هیپنوتیسم یا خواب مصنوعی

را کنار می گذارد.

10- دکتر ؛ امیل کووه ؛

یکی از داروسازان پیرو مکتب نانسی ضمن ترجیح حالت بیداری

به خواب مصنوعی با تکیه بر تلقین روش ؛ کووه ؛ راه جدیدی را

برای درمان بیماری ها بوجود می آورد.

تکنیک های بیهوشی شیمیایی تکامل یافته ودیگر احتیاجی به

هیپنوتیسم احساس نمی شود افکار عمومی بر علیه هیپنوتیسم

می شورد و از سوی دیگر در محافل تخصصی نیز آن را به سبب

برخی عوارض جانبی و بدلیل سنگینی روش کار مورد ایراد و

انتقاد قرار می دهند و به واقع در بعی موارد چند جلسه پیاپی

برای خواباندن فرد صورت می یابد و بعضی ها هم اصلا

تاثیر نمی گیرند.

                                                 (ادامه دارد)

 



فراروانشناسی در شاخه سوفرولوژی

هوالجلال           فصل ششم (قسمت نوزدهم)

فرارسیدن عید سعید قربان را به محضر اقا ولی عصر(عج)

و تمام مسلمانان و شما دوستان گرامی تبریک و تهنیت عرض

می نمایم.

Hypnosis دارای دو تعریف و دو تحلیل است:

1- هیلگارد 1979 Hilgard:

تعریف: حالت تغییر یافته هشیاری که در آن با جریان هشیاری

شخص تقسیم یا تجزیه می شود.

تحلیل: این خواب قرار گرفتن تحت فرآیند ؛ القاء Induction؛

می باشد که اجازه می دهد به ؛ تلقین Suggestion؛ جواب

داده شود و باین صورت کنترل فرآیندهای فیزیولوژیکی را که

درحالت هشیاری طبیعی غیر ممکن است ممکن می کند.

2- باربر 1984 Barber:

تعریف: شبیه به صفت تعمیم یافته ای است که جزیی از

ویژگی های فرد است.

تحلیل: تلقین پذیری با نبود حالت هشیاری طبیعی نا ممکن است.

با این اختلاف تحلیل، هر دو محقق معتقدند که ابزار بالینی بسیار

موثری است که ممکن است در موارد زیر به کنترل درد کمک کند.

درد زایمان، سردرد، درد سرطان، کمر درد خفیف، دردماهیچه

صورت، درد ناشی از کار زیاد.

برانون وفیست می گوید: تجربه اثبات کرده فقط در تسکین این

دردها موثر است و متغیر مهم در تاثیر همه بیماراست نه

نوع درد. (1997 دکتر اورنه می گوید : این خواب در مکانیزمهای

فیزیولوژیکی اساسی موثر نیست و اثرش فقط در عناصر ذهنی

گزارش دهنده درد است یعنی شخص در حال تجربه درد هست ولی

می تواند در گزارش آن به خود آگاه وقفه ایجاد کند.)

(1980دکتر فون دردوز و دکتر فون دیک می گویند: در مورد درد

سوختگی هم با مطالعه بیست و هشت مورد موثر بوده ولی با این

حال مدرکی دال بر اینکه بتواند فرآیند بهبودی را سرعت ببخشد

وجود ندارد.

6- دکتر لیبولDr.liboul  در مکتب نانسی

سال 1859 در اطراف شهر نانسی فرانسه تحت تاثیر گزارشی

درباره یک عمل جراحی به کمک هیپنوتیسم مصمم می گردد

فعالیتهای ؛ جیمز برید ؛ را از سر بگیرد و روش او کم کم به

سوی تلقین کلامی تحول می یابد.

در مکتب او به توصیه های ؛ جیمز برید ؛ به تمرکز چشمی اعتناء

شده به تلقین عوارض خواب نیز اهمیت داده می شود همچون سنگین

شدن پلکها، کرخ شدن دست و پا و ضعیف شدن حواس او با درمان

یکی از همکاران خود بنام؛ دکتر برنهایم ؛ شهرت یافت. در مقاله ای

با عنوان ؛ استخراج نیروی خنثی کنند ؛ در نشریه مانیه تیسم می گوید:

اینک وقت آن رسیده که از متهم کردن یکدیگر به ساده لوحی و باورهای

تخیلی دست برداریم و به نوعی توافق برسیم.

7- شارکو Dr. sharkow در مکتب سالپتری یر

سال 1878 در مقام متخصص اعصاب یک بیمارستان بزرگ در

پاریس به کسب تجربه هایی همت گماشت که در حقیقت پایه های

روانشناسی تازه ای را استوار می ساختند بنام ؛ روانشناسی توام

با مطالعات آسیب شناختی ، او تجربیاتی نیز در مورد مانیه تیسم

و فلز درمانی انجام داد. او در اواخر عمر نسبت به درستی و

قاطعیت تجربه هایش شک کرد که نکند نتیجه تلقین بوده ولی پیش

از آنکه فرصت یابد تجدید نظری در روش های خود به عمل آورد

مرگ او را در ربود.

علم بیش از شارکو شاهد حرکت های جسته گریخته ای بوده که از

آنجمله می توان یاد کرد از ؛ دکتر هوسون 1832؛- ؛ دکتر آزام

1840؛ - دکترمایو 1850؛ در یک نومنه تجربی پرفسور یو. اف.

بارت فیزیکدان بزرگ انگلیسی می گوید:

من چیزهایی را که درون قفسهیه آشپزخانه برداشته بودم روی

میز کنار دست خود جای دادم سپس پشت سر دختر بچه ای که

چشم هایش را به دقت بسته بودم ایستادم و اندکی نمک به دهان

خود گذاشتم. دختر بچه بی درنگ تف کرد و با اعتراض گفت

چرا نمک در دهان من می گذارید سپس اندکی قند چشیدم و دخترک

گفت شیرین است. من دست خود را بسوی یک شمع افرخته

نزدیک کردم و گذاشتم اندکی بسوزد دخترک در همان لحظه از

جای خود جست و فریاد برآورد که دستم سوخت آثار درد

بطور روشن از چهره اش هویدا بود.

 

                                       (ادامه دارد)

 



فراروانشناسی در شاخه سوفرولوژی

هوالحکیم          فصل ششم (قسمت هیجدهم)

سالروز ولادت با سعادت حضرت مسیح (ع) را به

محضر آقا امام الزمان(عج) و تمام مسیحیان و

مسلمانان جهان و شما دوستان گرامی تبریک

و تهنیت عرض می نمایم.

2- دکتر ؛ مارکی دوپوی سگور ؛

یکی از هواداران مسمر با کشف پدیده خوابگردی ارادی که

در سال 1784 به اطلاع مسمر رسید و بعدها برای نخستین

بار پیدایش نیروهای فوق عادی در حالت خواب مصنوعی

را کشف کرد.

چنانکه دکتر ؛ ژ.ر.راژر؛ در اثری پژوهشی تحت عنوان

؛ خواب مصنوعی ؛ سوفرولوژی و پزشکی به هنگام بحث

درباره کشفهای مارکی دوپوی سگور می نویسد:

مارکی دوپوی سگور مشاهده کرد که فرد مورد آزمایش،

هنگامی که به خواب مصنوعی فرو می رود از نوعی

پیش آگاهی خارق العاده برخوردار می گردد که به وسیله آن

می تواند اطلاعات جالبی در مورد بیماری شخصی خود یا

دیگران بدست آورد. او بود که پیش از همه اصلاح روشن

بینی را بکار برد؛ موضوع این بود که وی مشاهده می کرد

بیمارانی که به خواب مصنوعی فرو رفته اند هرگاه بیماران

دیگر را لمس کنند می توانند عضو ناسالم آنان را به دقت

تعیین نمایند. یکی از بیماریهایی که با خواب مصنوعی درمان

می شد می گفت هرگاه دستم با قسمتهای رنجور بدن کس دیگری

تماس می یابد در همان قسمت از بدن خودم احساس ناراحتی می کنم.

3- پیروان مسمر شکل جدیدی از مسمریسم را در سراسر فرانسه

گسترانیدند که در آن سروش یا خبردهنده دیگر خود شخص خواب

کننده نیست بلکه فردی است که وی را به خواب برده اند و در این

سبک برانگیختن تشنجها و حالتهای تیخیری کاری بیهوده است.

4- در سال 1813 کشیشی به نام ؛ آبه فاریا ؛ یک درس همگانی

خواب مصنوعی که در آن زمان؛ مانیه تیسم (Magnetism)

نامیده می شد ترتیب داد. وی پیشگام ؛ تلقین ؛ است و پایه گذار

روش مشهور ( بخوابید ... بخوابید ...) که بعدها همین روش در

دست افرادی همچون ؛ بارون دوپوتت و دکتر برتران و لافونتن ؛

به نتایج قابل توجهی رسید ولی ابزار نامطمئنی محسوب می گردد.

دکتر برتران می گوید که خیره شدن به هر چیز بی اهمیتی ممکن

است به نوعی خواب آلودگی بیانجامد.

5- دکتر ؛ جمیزبرید؛

جراح اهل منچستر در حدود سال 1840 هیپنوتیسم را کشف کرد

و تاثیراتش را از کارهای نمایشی لافونتن گرفت. او هیچگونه

اعتقادی به ؛ سیال مغناطیسی ؛ و ؛ هیجانهای تسخیری ، نداشت

او گمان می کرد خستگی عصبی ناشی از تمرکز مداوم خواب آور

است و بهمین جهت پدیده مورد بحث را ؛ هیپنوز یا هیپنوتیسم ؛

نامید که مشتق کلمه یونانی Hypnos به معنی شیطان خواب.

او نتیجه پژوهشهای خود را تحت عنوان نوروز و هیپنولوژی

منتشر ساخت که همین پژوهشها مبنای فعالیتهای محققان

پس از او شد.

 

                                       (ادامه دارد)

 



فراروانشناسی در شاخه سوفرولوژی

هوالطیف           فصل ششم(قسمت هفدهم)

روش سوفرونیک شامل مجموعه ای است متشکل از وسایلی که

امکان می دهند نوعی حالت عدم ارتباط شبیه حالت پیش خواب

در شخص بوجود آید در این حالت حوزه خود آگاهی خواهد توانست

فرماندهی زندگی نباتی را به وسیله کلام دلنشین سوفرولوگ بر عهده

گیرد و طی آن مغز اولیه را که بایگانی خود آگاه است تخلیه نماید.

پیش از اینکه وارد بحث اصلی یعنی بررسی تاریخچه و مکانیزم

سوفرولوژی شویم به چند موردی از نمونه های استفاده از

فرا روانشناسی در گرایش سوفرولوژی بصورت گذرا در جهان

دانش نگاهی بیاندازیم:

1- شیلا اوستراند – لین اشرودر؛ در کتابی بنام (پژوهش های

شگفت انگیز فرا روانشناسی در شوروی) می نویسند:

یک پژوهشگر چک و اسلواکی بنام ؛ روبرت یاولیتا ؛ مولدی ساخته

که می توان آن را بطور ذهنی شارژ کرد.

2- یک مهندس برق و رادیو بنام ؛ ل تورن ؛ پدیده ای را مشخص

ساخته که آن را امواج شکل می نامد که عبارت است از نوعی

قدرت تمرکز قانونی دربعضی از شکلها وجود دارد. گروهی از

پژوهشگران مرکز تحقیقات اتمی فرانسه در ساکلی این امواج را

مورد مطالعه قرار داده و تایید کرده اند.

3- یک پزشک روسی مشغول مطالعه نیروی مشابه مغناطیسی

حیوانی است که آنرا انرژی بیوپلاسمایی می نامد همان که در

چک و سلواکی بنام انرژی پسیکوتروتونیک نامیده اند.

4- یک پزشک برزیلی بنام دکتر انکستاین با الهام از مراسم آیینی

؛ اوباندا؛ که از نوع ؛ وودو ؛ محسوب می گردد روش ویژه ای

بر اساس همین پدیده ابداع کرده و آن را؛روان درمانی تسخیری؛

نامیده که از سوی دکتر؛ ژ. دونار؛ و دکتر ؛آ.مارشان؛ فرانسوی

مورد عمل قرار گرفته و موفق بیرون آمده است.

تاریخچه فراروان شناسی:

1- دکتر؛ فرانزآنتونمسمر؛

پزشک اتریشی متولد 1734 م آلمان که رساله دکترای خود را در

باب تاثیر سیاره ها بر جسم انسانی به نگارش در آورد مبنی بر

اینکه نوعی انرژی به نام ؛ مغناطیس حیوانی؛ از فضای کیهانی

بر پیکرهای انسان تاثیر می گذارد.

با دو اثر جنجالی خود بنام:

A= یاداشتی درباره کشف مغناطیس حیوانی (1779)

B= گزارش تاریخی واقعیت های مرتبط با مغناطیس حیوانی (1781)

آتشی برافروخت که حتی پس از محکوم شدن او از طرف

فرهنگستان های علوم و پزشکی خاموش نشد(1784)

درحکم محکومیت دکتر مسمر چنین آمده:

با توجه به این که تجربه هایی قاطع نشان داده است که تخیل

بدون مغناطیس به ایجاد بعضی تشنجها می انجامد و این که

مغناطیس بدون تخیل چیزی بوجود نمی آورد هیچ نوع دلیلی

در دست نیست که چیزی به نام ؛سیال مغناطیسی حیوانی،

وجود خارجی داشته باشد.

یکی از فرهنگستان علوم پزشکی پاریس ؛ ژوسیوطی ؛ در

یاداشت شخص خود از برخی موارد شفایافتگی انکار ناپذیر

سخن به میان می آورد و پیشنهاد می کند که دارو یا روش

درمانی خاصی که ممکن است از تجربه های مسمر حاصل

گردد مورد مطالعه قرار گیرد. ؛دلون؛ از مریدان مسمر و

پزشک اول عالی جناب ؛کنت دارتوآ؛ به مناسبت رای

محکومیت فرهنگستان علوم پزشکی چنین نوشت:

اگر داروی تخیل برای علاج بیماران بهتر است چرا از این

دارو استفاده نکنیم؟

 

                                       (ادامه دارد)

 



Weblog Themes By Pichak

<< مطالب جدیدتر ........ مطالب قدیمی‌تر >>

لینک های مفید

درباره وبلاگ


محمد رهگذر
این وبلاگ به توصیه استاد عزیز دکتر سید علی اکبر هاشمی جهت استفاده دوستان از نوشته های و تحقیقات ایشان بنا گردید.

بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 158256