سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سبک جدیدی از زندگی

فراروانشناسی در شاخه سوفرولوژی

هوالحق           فصل ششم (قسمت شانزدهم)

2- جان لاربر یک عصب شناس بریتانیایی که دوره تخصص

خود را درباره بیماران هیدروسفالیک{(Hydrocephalic)

بیمارانی که حفره های مغزی آنها بجای بافت های مغزی از

آب پر شده باشد.} گذارند. یکی از بیماران او یک دانشجوی

بسیار با استعداد کالج بود در رشته ریاضی که ضریب

هوش وی تقریبا به یکصد و سی می رسید. اسکن مغزی

بیمار نشان داد نود و هشت درصد مغز او از آب انباشته شده

و فقط دو درصد از کورتکس طبیعی که جهت اندیشیدن، به

یادآوردن و دیگر عملکردهای عالی تر کار می کند، در مغز

یافت می شود این بیمار از لحاظ فیزیولوژی در همان وضعیتی

بود که موش های آزمایشگاه لشلی بودند. با این تفاوت که

بی اندازه تواناتر و باهوش تر و با استعدادتر بود و در واقع از

جمیع جهات، طبیعی و یا بالاتر از حد متوسط قرار داشت.

این دو آزمایش و دیگرآازمایشها فرضیه ای انقلابی ارائه

می کند که:

1- هر سلول مغر در همان حالی که وظیفه مشخص خود را

انبار می کند همه مغز را نیز می اندوزد.

2- همچنین هر تپش شعور، خود نیز با شعور است و راه را

برای بازتابهای ممکن و بی نهایت ذهن به بدن می گشاید.

3- آن مولکولهایی که مغز شما را در کودکی شکل داده بودند

وقتی برای نخستین بار شکل مادر را دیدید و در مورد آن

اندیشیدید، دیگر وجود ندارند با اینهمه تصور کلی شکل مادر

هنوز باقی است در عین حال لزومی ندارد که جهت حفظ این

تصور همیشه به واژه شکل مادر بیندیشید. در حقیقت می توانید

بدون اینکه هرگز باین واژه روجوع نمایید میلیون ها اندیشه دیگر

را بخود راه دهید و بار دیگر که آن را بخواهید بدون کوچکترین

آشفتگی حضور خواهد داشت.

4- رینانسفال(Rhinencephalon)  یا مغز اولیه جایگاه

ضربانهای هیجانی، احساسی و عاطفی است. بیماری یا عارضه ای

که از نوع کشمکش بین قشر مخ(جایگاه منطق و استدلال و زبان

گفتاری) و رینانسفال حاصل شده باشد پس از آزاد شدن رفتارهای

منسوخ و بایگانی شده در مغز اولیه دیگر دلیل وجودی نخواهد

داشت یعنی طوری می شود که مغز اولیه کنترل خود را از دست

می دهد و رفتارهای منسوخ یا ممنوع، اجازه تظاهر می یابند.

بنا براین، آرامش و تعادل برقرار می گردد و عوارض بیماری

یا ناراحتی از بین می رود.

بخاطر طولانی شدن مقدمات گذشته دوباره یاد می کنیم از موضوع

اصلی این فصل یعنی سوفرولوژی:

سوفرولوژی یک علم است که تمام دگرگونی های حالتها و سطوح

خود آگاهی را مورد مطالعه قرار می دهد. بنابراین میدان عمل

آن بسیار گسترده تر از حوزه خواب مصنوعی است بدون هیچ

تحمیلی به مخاطب، بخلاف خواب مصنوعی.

شخص سوفرولوگ یک آموزشگر است آموزش می دهد ولی تحمیل

نمی کند او بیمار را بر خلاف میلش درمان نمی کند فقط به او امکان

می دهد که پیچیدگی مغز خود را شناخته خویشتن را در چهارچوب

همکاریهای سوفرولوژیک بین پزشک و بیمار مداوا کند.

 

 

 

 

                                        (ادامه دارد)

 



فراروانشناسی در شاخه سوفرولوژی

هوالطاهر                فصل ششم (قسمت پانزدهم)

سالروز ولادت با سعادت هشتمین اختر تابناک ولایت و امامت

حضرت امام رضا (ع) را به محضر آقا صاحب الزمان(عج)

و تمام شیعیان و محبان آن امام و شما دوستان گرامی تبریک

و تهنیت عرض می نمایم.

4- اگر یک بیمار؛ آگورافوب(Agoraphobia) یعنی کسی که

از فضاهای باز هراس دارد را با اتومبیل به گردش در یک محیط

زیبا و دیدنی ببرید دچار اضطراب شدید خواهد شد و چنانچه

در آن فضا توقف کرده، از او بخواهید که از اتومبیل خارج شود

از ترس فلج خواهد شد. مانند یک فرد عادی خواهد بود که به او

 بگویند از صخره بلندی به پایین بجهد. شدیدترین دلهره شخص

 مبتلا به هراس بیجا این است که می داند خود چنین وضعی را

 آفریده ولی برای درهم شکستن الگویی که در فیزیولوژی خود

برنامه ریزی کرده اراده کافی ندارد که گاه روان پزشکان در

مورد این مساله برای جدائی یکباره بیماران از این حالت غیر

واقعی  از شیوه درمانی ؛ غرقه کردن(Flooding) استفاده

می کنند.

5- در آمریکا برای کارهای ساختمانی آسمان خراش ها از

سرخپوستان قبیله ؛ موهاک ؛ که ترسی از بلندی ندارند استفاده

می شود چون پدران اینها نامه رسان بوده اند و همیشه در

بلندیهای کوهها می دویدند پس با تمرین و ممارست می توان

همین شهامت را در درون خویش جایگیر ساخت مثل راه رفتن

روی طناب بند بازی. یا سرخپوشان قبایل ؛ تاراهومارا؛ از منطقه

؛سونورا؛ شمالی مکزیک که در محافل فیزیولوژیکی جهان مشهورند

زیرا توان آن را دارند که بدون احساس ناراحتی بین چهل تا

هشتاد کیلومتر را در مناطق بسیار بلند بدوند و ضربان قلب آنها

پس از دویدن آرامتر از پیش از آن است آنهم با کمترین میزان

غذای استاندارد.

حال با هم برویم و ببینیم این مغز پیچیده که دارای قدرتهای

شگفت انگیزی است و کنترل شعور سراسری بدن را بعهده

دارددر کجا واقع شده است.

1- کارل لشی(Dr.Karl lashley) یکی از پیشگامان نورو

فیزیولوژی کوشیده تا با انجام ازمایش ساده ای بر روی

موشهای آزمایشگاهی محل استقرار حافظه را در مغز کشف

کند. به موشها یاد داد که از یک مسیر پر پیچ و خم بگذرند

همانگونه که ما مهارت های خود را کسب می کنیم این مهارتها

درمغز موشها انبار می شد و به یادشان می ماند سپس به گونه ای

سیستماتیک مقدار کمی از بافت مغزی رابرداشت او بر این

فرض بود که اگر موشها هنوز به یاد داشته باشند که چگونه

از مارپیچ عبور نمایند در مقایس با سرعت و دقتی که بکار

می بردند، بنابراین مرکز حافظه مغز، دست نخورده مانده

است. سرانجام بیش از نود در صد از کورتکس مغزی خارج

شد و فقط ذره ای از نسج مغز بجا ماند با اینهمه با اندکی

کاهش در دقت و سرعت موشها هنوز مارپیچ را به یاد داشتند.

 

 

                                        (ادامه دارد)

 



فراروانشناسی در شاخه سوفرولوژی

هوالمحیط              فصل ششم (قسمت پانزدهم)

تا اینجا آیا گمان نمی کنید بجرات بتوان گفت:

؛ آنچه می اندیشید همان می شوید؛(قطعه شعری از ودا)

اگر هنوز باور نکرده اید به نمونه های زیر نگاهی بیاندازید.

1- دکتر جوزف هابل و دیوید ویزل می گویند:

سه دسته از بچه گربه ها را در آغاز زندگی با چشم های بطور

طبیعی بسته در محیط های کنترل شده قرار دادیم و چشمهایشان

در این جعبه ها باز شد.

- دسته نخست در داخل جعبه ای سفید رنگ با خطوط راه راه

سیاه افقی

- دسته بعدی در داخل جعبه ای سفید رنگ با خطوط راه راه

سیاه عمودی

- دسته اخر در داخل جعبه ای سفید رنگ بدون خطوط

چند روز معدود یعنی دوره بسیار حساسی که بینایی بوجود

می آید تحت این شرایط قرار گرفتند مغز بچه گربه ها برای

همه طول عمر آنان با آنها یکی شد وقتی آنها را از محیطهای

قبلی وارد فضا آزاد کردیم:

دسته اول نمی توانستند خطوط عمودی را ببینند و مدام به

 پایه های میز و صندلی می خوردند.

دسته دوم خطوط افقی برایشان واقعیتی نداشت.

دسته سوم هیچ چیز را نمی دیدند.

یعنی همان شده بودند که می دیدند زیرا اکنون نورون های

 بینایی آنان برنامه ریزی شده بود این امر در مورد انسان

هم درست است.هر تجربه ای که در زندگی پیش می آید

آناتومی مغز را تغییر می دهد. دندریت های جدید که در

سلولهای مغزی افراد پیر فعال بوجود می اید یکی از

موارد این مساله است.

2- کودکانی که در خانه های بی محبت زندگی می کنند،

غمگین، دچار نورز، مبتلا به شیزوفرنی، بیمارگونه و

خشمگین و دارای کوتولگی روانی اجتماعی خواهند شد.

چرا که کودکان مبتلا به این حالت رشد نمی کنند و در

هورمون رشد غده صنوبری – هیپوفیز خود نقصی را

القا کرده و در نتیجه کوچک مانده و از رشد باز می ایستند

این عقب افتادگی ها ناشی از اختلالی در عملکرد غده

صنوبری نمی باشد زیرا وقتی همین کودکان در محیطی

آکنده از عشق و علاقه قرار می گیرند وضع آنان

بلافاصله معکوس شده و سریع به میزان رشد همسالان

خود می رسند. رشد نمودن نتیجه درون ساخت و

 برنامه ریزی شده ژنتیکی تولد است ولی با این وجود

کودکانی که حس می کنند مورد عشق و علاقه نیستند به

سادگی در مقابل آن مقاومت نشان می دهند.

3- محققان انستیتوی تکنولوژی ماساچوست(ام. آی. تی) که

درباره چگونگی عملکرد حس شنوایی انسان کاوش می کنند

چنین می گویند:

شنیدن خود به خود صورت می گیرد ولی در واقع هر انسان

با گزینش خاص خود به جهان گوش می دهد و داده های خامی

را که به گوشهایش راه می یابند به میل خود تفسیر می کنند

مثلا در حالی که موسیقیدانی کارآزموده زیر و بم صداها و

هارمونی را می شنود کسی که نسبت به زیر و بم ها و هارمونی

بی اطلاع است فقط صدا را می شنود.

 

                                        (ادامه دارد)

 



فراروانشناسی در شاخه سوفرولوژی

هوالمالک             فصل ششم(قسمت چهاردهم)

بیایید گوشه ای از تاثیر موثرهای روانگردی را با هم تماشا کنیم:

1- وقتی مادر برای کودک در آغوشش لالایی می خواند در

عرض چند دقیقه هر دو یکسان تنفس می کنند و ضربان قلب

هر دو نیز همزمان می شود با اینکه قلب کودک باید طبق

معمول تندتر بزند.

2- در حال عمل جراحی اگردست بیمار بیهوش را در دست

خود با عطوفت و لطافت بگیرید مونیتورهای فشار خون و

ضربان قلب تاثیر آرام بخش این اقدام را ثبت می کنند چرا

که قلب و مغز بمراتب بیشتر از ظاهری که مولکول ها قرار

دارند به هم پیوسته اند.

3- آنژین قلبی؛ که با قرص نیترو گلیسیرین(Nitroglycerine)

درد آن کم می شود نتیجه یکی از عوامل زیر است:

A- انقباض شریانهای قلب و عروقی که قلب را تغذیه می کنند

بعد انسداد شریان و بعد قلب خفه می شود.

B- مواد چربی در شریان جمع می شود و موجب انسداد

شریان و مرگ قلب می شود.

برای تعویض شریانهای نا سالم باید عمل ؛ بای پاس ؛ انجام

شود ولی عجیب است بدانید که:

a- با عمل جراحی روانگردان یعنی باز و بسته کردن سینه

 بدون عمل بای پاس، درد از بین می رود.

b- عمل بای پاس انجام شده ولی دوباره رگهای تعویض شده

چربی گرفته چون شعور سلولی تعویض نشده است.

4- در بین موثرهای روان گردان نقش داروهای دلخوشکنک

(Placebo) بسیار عجیب است. دارویی ساختگی و بی ضرر

بدون هیچ ارزش شیمیایی ولی چونپزشک گفته که این دارو موثر

واقع خواهد شد، بیمار نسبت به آن واکنش مثبت نشان می دهد

و در مقابل داروی نادلخوشکنک(Nocebo) با اینکه دارویی

است مفید برای بقاء زندگی و با ارزش شیمیایی ولی چون

گفته های پزشک خلاف آن است بیمار واکنش مثبتی نشان نمی دهد.

5- عوامل پسیکوزی ناگهانی که گهگاه در بخش مراقبتهای

ویژه بروز می کند نشان می دهد که نگاه داشتن افراد در

فضاهای سترون شده و محصور تا چه حد نا سالم بوده، توانایی

شفا بهبودی یافتن آنها را کم می کند،واکنش ایمنی انها را

ضعیف کرده، قدرت خود ترمیمی D.N.A بدن آنها را

تضعیف می کند.

 

                                        (ادامه دارد)

 



فراروانشناسی در شاخه سوفرولوژی

هوالجمیل                فصل ششم(قسمت سیزدهم)

در این میان نقش داروها چیست؟

1- والیوم به گروهی از مواد شیمیایی بنام؛ بنزودیازپین ها

(Benzodiazepines) تعلق دارد و مورد استفاده اش

در قرصهای آرام بخش و قرصهای خواب آور است که

موجب خوابی با کیفیت بهتر، اثر خماری کمترو محدودیت

در مصرف است.

2- بعد از والیوم ؛باربیتوراتها(Barbiturates)

 همچون گروه قبلی بودند اما زیان های شناخته شده ای

 دارند از جمله:

a- اعتیاد

b- مقدار مصرف بیش از حد معین دارو موجب هلاکت است.

c- چون مانع عمل خواب دیدن (R.E.M) می شوند در

نتیجه خوابی با کیفیت ناقص ایجاد می کند.

در ابتدا کمان می شد والیوم اعتیاد آور نیست و نسخه های

تجویز شده آمریکا را به خود اختصاص داد اما در حال

حاضر معلوم شده که:

a- موجب اختلالاتی در مراحل سوم و چهارم خواب می شود.

b- اعتیاد آور است.

c- قطع مصرف ان موجب بروز بیماریهای وحشتناکی می شود.

می دانید علت این اختلال چیست؟

1- والیوم به رقابت با نوروپپتیدهای موجب احساس نگرانی

یعنی ؛ اکتادکان نوروپپتید ؛ نمی پردازد اصلا رقابت ندارد.

2- مواد عصبی – شیمیایی بدن با آمدن والیوم از صحنه

بیرون می روند و نقاط گیرنده خود را به آن می دهند.

3- والیوم، مونوسایت سیستم ایمنی را به خود جلب می کند.

لذا داروی والیوم بر کل سیستم ایمنی اثر گذارده، کل دستگاه

سلسله اعصاب را گیج و آشفته می سازد چون از لحاظ

سلولهای ایمنی علت وجودی هر گیرنده مشخص است،

گیرنده ها را برای اندیشیدن، عمل کردن، مشاهده نمودن و

پاسخ گویی به راههای معین مورد استفاده قرار می دهند و

با استفاده از والیوم همه اینها مغشوش می شوند.

حتی برخی از داروهای ضد افسردگی، بیمار را در نخستین

هفته های مصرف، افسرده تر کرده و یا بیمار را در جهت

مخالفی سوق می دهند که تبدیل به مجنونی زنجیر گسیخته

می شود به همین خاطر انتقاد کنندگان دارو درمانی این حالات

را ؛ لوبوتومی شیمیایی( Chemical-Lobotomy) می نامند

و ادعا می کنند که بیمار را از وقار و مرتبت انسانی عاری

می سازد. لذا اکنون پزشکان به گونه ای وسیع مصرف

داروهای روانگردان یا ؛پسیکوتروپیک( Psychotropic

را به بیماران روانی تجویز می کنند تا نشانه های بیماری

آنان رفع شود.                                                                                                                              (ادامه دارد)

 



Weblog Themes By Pichak

<< مطالب جدیدتر ........ مطالب قدیمی‌تر >>

لینک های مفید

درباره وبلاگ


محمد رهگذر
این وبلاگ به توصیه استاد عزیز دکتر سید علی اکبر هاشمی جهت استفاده دوستان از نوشته های و تحقیقات ایشان بنا گردید.

بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 11
کل بازدیدها: 158257