سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سبک جدیدی از زندگی

سبک جدیدی از زندگی

هوالمحبوب

   شکسپیر: "حقیقت را همانطور که هست بپذیر "

سر آغاز گفتار قسمت دوم

2- آیا خدا عاشق هم شده؟

این کودک درون است که باز می پرسد.......

چه گوییم؟ اگر بگویم نه، ....... پس بالاخره کمالی پیدا شده که او نداشته باشد.

اگر هم بگویم آری...... می دانم دوباره می پرسد: عاشق چه کسی؟

جواب می دهم: آری باید عاشق شده باشد وگرنه ناقص است، اما نه هر عشقی

بلکه کاملترین عشق یعنی عشق به کامل ترین کامل که خودش باشد.

او که تمامی زیبایی ها را در خود جمع داشت، برای اینکه خود را در بیرون ببیند

و عشق حاصل شود، آیینه ای خواست. لذا تمامی توان خویش جمع آورد و جهان را

اینگونه ساخت.

کودکم می پرسد: آیینه

می گویم : آری!

می پرسد: یعنی چه؟

می گویم: یعنی تمامی آنچه می بینی ... و نمی بینی، می شنوی و ... نمی شنوی،

ولی برای خود وجود دارد. آیینه ای است که هر کدام به شکلی، خدا را می نمایاند

هم به خودش و هم به دیگران.

البته گمان نکن که این همان خودپرستی است. نه!

هر کدام از موجودات گذشته ازاین رسالت لطیف و زیبا در خدا نمائی، با ارتباط

و پیوندی راز گونه درپی کمال وجودی خود، در تکاپوی تکامل اند، همه می روند

تا آنچه شایسته و بایسته بودنش هستند، باشند. آن هم با شعوری به ظرفیت خودشان

حتی اگر به گمان تو ساکن و ساکت باشند، مگر نشنیده ای مورچه ای را که با

سلیمان پیغمبر گفتگو کرد و او چون به قدرت معرفت خدایی انسانی پیشرفته بود،

کلام او را شنید و فهمید و با او سخن گفت و یا مرغ شانه به سر که از سرزمین

سبا و پادشاه آن بلقیس قصه هایی برای سلیمان در فلسظین آورد و حکایت نمود و ...

بگذریم، اگر نیک گوش فرا دهی تمام جهان وجود را با یکدیگر در این کلام همنوا

می یابی که:

             ما سمعیم و بصیریم و هوشیم     با شما نا محرمان، ما خاموشیم

 

آری هر آنچه لباس وجود بپوشد و موجود شود، با این وجود، شعور و زندگی و

توانایی به اندازه بضاعتش می یابد و امروز بزرگان دانش به انگیزه یافتن همین

زندگی با شعور و قوانین پررمز و رازش به کند و کاو ابعاد مختلف حیات گیاهی،

حیوانی و جمادی رو آورده و هر کدام از اسرار کشف شده به وسیله آنها بیان کننده

گوشه کوچک از همین شعور است که در تمام زندگی ساری و جاری است از

کوچکترین کوراک ها، کوانتوم ها، تک سلولی ها و آمیب ها تا بزرگترین کهکشان ها

و سیاه چال های فضایی و آن جاهایی که هنوز حتی دست پندار بشر به دامان پرچین

و زیبایش نرسیده، چه رسد کشفش کند.

 

 

 

 

 

                                                       ( ادامه دارد)



سبک جدیدی از زندگی

هوالرازق

با سلام و عرض تبریک به مناسبت فرارسیدن عید سعید فطر به محضر

اقا صاحب الزمان (عج) و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات تمام

مسلمانان و شما دوستان گرامی.

 

سرآغاز گفتار

 

من در این دنیا کیستم؟

آه این معمای بزرگی است.

                           لوئیس کارول

 

سر آغاز گفتار

 

پندار نیک ، گفتار نیک ، کردار نیک

این سه اصل و اساس مشترک حوزهء علمی و عملی تمام ادیان آسمانی است ،

به گونه ای که همگی به عنوان یک سرچشمه در چهارچوب نظری و عملکردی،

از آن آب می خورند.

به عبارت دیگر هدیه آسمانی مردان بزرگ، بر پایه اصولی بنا نهاده شده که

مهم ترین آنها چنین است :

اصل نخست زندگی – پندار نیک

ای برادر تو همه اندیشه ای            مابقی خود استخوان ریشه ای

گر بود اندیشه ات گل گلشنی           ور بود خاری تو هیمه گلخنی

یعنی تمامی مردان و زنان فرهیخته و فرزانه که به گونه ای رسالتی الهی

داشته اند، ابتدا آمده اند تا دریچه ای صحیح به جهان هستی به روی بشر نابینا

بگشایند تا گردونه گیتی را آن گونه که هست پندارند، نه آنچه را می پندارند،

گمان کند وجود دارد.

زمانی که نامه های آسمانیان را برای بشر در قالب اوپانیشاد، اوستا، تورات،

انجیل و قرآن می خوانید، در می یابید که آنها آمده اند تا انسان را از رها شدن

در پرتگاه هلاکت فکری و فعلی نگهدارند، نه این که همچون پزشکان و روانپزشکان

بگذارند آدمی فرو افتد. آنگاه بنشینند و زخم های روحی، آلام فکری و دردهای

جسمی اش را درمان کنند.

پس نخستین اصل تمامی ادیان، بینایی اندیشه است و پندار.

وقتی طبق آموزه های بزرگان دین چشم ها را باز کنیم، همه هستی را در

رابطه ای تنگاتنگ مشمول نظمی عجیب و غریب می یابیم که خود حکایت از

نادیدنی هایی بسیار دارد.

اگر با گوش جان و چشم دل به پای این نظم بنشینیم و کلامش را نیوش کنیم،

سخنان زیر را در تمام ادوار بشر و جمیع ارکان وجود، طنین انداز می یابیم :

1- خدا چیست؟

این سوالی است که کودک درونم مدام از من می پرسد.

به او می گویم: وقتی بین خاک و افلاک هیچ وجودی موجود نبود ، نه سنگی

نه گیاهی ، نه حیوانی و نه انسانی و نه جنی و نه ملکی حتی زمان و مکان

هم نبودند فقط خدا بود و خدا بود و خدا بود.

وجودبخشی که هستی اش را از دیگری نگرفت چرا که جزء ذاتش بود مثل

چربی و شوری غذا که از روغن و نمک است اما چربی روغن و شوری نمک

از خودشان است. او نیز وجود دهنده همه اینها است وجودش از خودش بود.

همه خوبی ها را همچون یک گنج در خود جمع داشت. برخی جمال و بعضی

جلال. مثل یک مادر که هم اهل مهر است، هم اهل قهر. البته این دو از هم جدا

نیستند. چرا که مادر اگر هم قهر کند، از باب مهر است نه چیز دیگری ، ولی

من برای فهم بهتر، این چنین تحلیل و تعربفش می کنم؛ به قول ابراهیم پیغمبر،

خدایی که نه ماه است و نه مهر که پدیدآورنده این هاست ، خدایی دلنشین و

دوست داشتنی که فطرت هر آدمی قبولش می کند زن باشد یا مرد، توانا یا ناتوان،

ثروتمند یا فقیر.

چه گویم؟ هر چه گویم، به خطا رفته ام. به خطای موری که بخواهد میری را

توصیف کند خدای قصه ما آن چیزی بود که در فهم و وهم نیاید یعنی دریک

کلام جامع جمیع صفات کمال.

 

 

 

 

 

                                                       ( ادامه دارد)



پیشگفتار قسمت چهارم

هوالرئوف

   با سلام  و عرض تسلیت به مناسبت سالروز شهادت

موالموحدین علی ابن ابیطالب(ع) خدمت اقا صاحب الزمان (عج) و

 شما دوستان گرامی و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما را

از خداوند منان خواستارم.  

 

 

حال، تشریح نظریه ما اینچنین است :

1-    انبیای بزرگ الهی دو جنبه داشته اند :

-         یکی جنبه افلاکی، که فرستاده از قبل خداوند جهان، به عنوان قدیسین، برای فهم و تفسیر ارزش ها و برخی روش ها، می باشند.

-         دیگری جنبه خاکی، که انتخاب شده از قبل مردم، به عنوان خردمندان قوم، برای عرفی نمودن و تغییر روش ها، هستند.

2-    غیبت نبی یا ختم نبوت علامتی از گذر بشراز دوران بچگی که محتاج پدر باشد و رشید شدنش تحت تعالیم و تربیت های پیامبران است که به مدد عقل، راه پیامبران را بیابد و برود و همانطور که در آگاهی پزشکی بیشتر از توصیه های انبیا پیش رفته، همچنین آگاهی های تجارت و قضاوت را نیز عرفی می کند.

3-    خردمندان کارشناس جامعه، دانشمندان زمینی امروز و میراث بران اندیشمندان دیروزاند که وظایفشان عبارت است از:

-         فهم و تفسیرارزشهای قدسی که به صورت روح مشترک درادیان ازراه نقل کتب آسمانی به ما رسیده مثل بهداشت محیط ، بهداشت تغذیه، عدالت اجتماعی، تساوی حقوقی. در این جا آنها امین وحی الهی اند. آن هم بصورت تعریفی عملیاتی، قابل تبدیل به رفتار و قابل تحقق خارجی.

-         توزیع ارزش ها در سطح جامعه، با تفهیم صحیح آن به خواهندگان

-         درونی کردن ارزشها در وجود آحاد اجتماع، طی فرایند جامعه پذیری با دستگاههای ایدئولوژیک،مثل نظام ارتباطات و نظام آموزش.

-         تغییر روشهای کارآمد دیروز و عرفی کردن آن به روز، جهت کارآمدتر کردن آنها برای حفظ ارزشها ، به عنوان شایسته سالاری کارشناسان.

-         تنظیم حقوق افراد با یکدیگر و با دولت، به صورت قرارداد و ضمانت.

 

   پس از دانستن این توضیحات، اگر بخواهیم بدان چه شایسته شدن و بایسته بودنش هستیم برسیم، باید:

1-    از یک سو فقیهانه با رجوع به گفتار و کردار انبیا، ارزش های شایسته زیستن،مثل عشق ورزی به هستی، توجه به خداوند جهان و اطاعت از او را بیابیم.

2-    و از سوی دیگر، با شناخت روشهایی که انها در زمان خودشان

-         یا به عنوان روشهای مقبول جمع، به صورت حکم فردی یا شور گروهی

-         یا به عنوان قبول و امضای عرف های قبلی و تکمیل آن

-         یا به عنوان روش جدید فرو فرستاده شده از طریق وحی عمل کرده اند، مناسب ترین و کاربردترین روش ممکن را برای حفظ همان ارزشها در زمان خود بیابیم و شکل دهیم. چون انبیا با هرروشی برای حفظ ارزش ها موافق نبوده اند. مثلا برای توجه به خدا، روش جادوگران در اوراد خرافی، رقص های برخی سرخ پوستان و یا معبد بت پرستان که همگی مضرو دست کم غیر مفیدند، مورد قبول آنها نبوده است.

البته این نکته حائز اهمیت است که :

علت یا حکمت برخی از احکام آسمانی را نمی توان فهمید، ولی به صرف اینکه می دانیم از حکیم مطلق صادر شده، پس حتما حکمتی دارد که بشر در حال رسیدن به بلوغ فکری، آن را در آینده خواهد فهمید و تا رسیدن به آنجا باید از روی تعبد محض، قبول و عمل کند. مگر اینکه ورود نوابغی در حوزه تفکر دینی، این امر را تسهیل و تسریع بخشد.

ادعای بنده در این رساله این است که:

1-    روح و معنایی که در ادیان آسمانی مشترک است را، پس از تحقیق بدست آوریم، آنهم پس از جداسازی تفاوتها در حوزه عقاید، اخلاق و سبک عملی و نظری زندگی.

2-    چهار چوب ارزش های نظری و عملی سه حوزه گفته شده را، در تمام جنبه های فردی و اجتماعی ، از متون دینی استخراج نماییم بصورت یک نظام تام و کامل.

3-    با عرفی نمودن آن از روزنه کارشناسی علمی، به صورت روشهای صحیح بهداشت نظری و عملی، تقدیم خواهندگان کنم.

باشد با این سبک ارائه شده از بیماریهای روان تنی و فشارها و استرس های عصبی عصر تجدد برهیم و مقدمات زندگی شایسته با آسایش مادی و آرامش معنوی را فراهم آوریم.

در عین پایندگی نتایج بالا، شاهد پویایی بسوی رسیدن به بهترین شکل ممکن مطلوب در شخصیت هر فرد باشیم.

چشمهایمان را باز کنیم،عینک ها را برداریم، دیده هایمان را بشوییم و طور دیگری بنگریم که جهان و جهانیان بس زیباتر و بزرگتر از آنی است که اینک گمان می بریم.

 

 

                                                                          ( ادامه دارد)

 

 



پیشگفتار قسمت سوم

هوالحق

تا خدا هست زندگی با ید کرد

 

به قول " مایستر اکهارت " فیلسوف ژرف اندیش سده سیزدهم:

اگر می خواهید به درون صدف برسید، باید صدف را بشکنید و اگر می خواهید

مغزرا بشناسید باید پوسته را بشکافید و بنگرید و در این بین، دلیلی برای ترسیدن

وجود ندارد، همیشه به خود بگویید انسان برای شکست ساخته نشده است. انسان

می تواند نابود شود، اما شکست نمی خورد.

شما عزیزان تا بدین جا، سخن مارا دانستید. اما در مرحله اندیشه، گمان می کنید منظور حقیقی چه بوده

وگفتار ما با نظریات کدام یک از صاحب نظران در مورد فرسایش امرقدسی سازگار است یا اینکه اصلا

خود حرف تازه ای است؟

قضاوت با شماست.

اگر از تمام نظرات مطرح شده در مورد فرسایش امرقدسی فاکتور بگیریم، عملا شاهد خواهیم بود که از

این واژه ، تنها دو تلقی در ذهن صاحبان آن نقش بسته:

الف:  عرفی شدن به معنی دنیاوی شدن است

یعنی مفاهیم و مقولات دینی از ساحه قدسی خارج شده و درساحه دنیوی وارد شوند. حال اگر ورود

این مقولات در حوزه:

1- مفاهیم و گزاره های معطوف به امور حقیقی باشد، مثل خوب بودن راستگویی و بد بودن دروغ،

می شود مفاهیم عقلانی.

2- امور هنجاری و اعتباری مثل دستگاههای حقوقی و قضایی و سیاسی باشد، مثل خوب بودن

خرید و فروش و بد بودن ربا، می شود مفاهیم عقلایی.

حال امور عقلایی چه اموری است؟

1-    اموری که ترک یا اتیان آن، مورد بدگویی یا ستایش خردمندان قرار گیرد.

2-    اموری که خوبی یا بدی آن، توسط جمع خردمندان بعنوان گروه مرجع مشخص گردد.

در این جا سوال بعدی ایجاد می شود که این خردمندان چه کسانی هستند و چگونه انتخاب می شوند؟

1-    راه اول بصورت دموکراسی مستقیم است، یعنی تمام مردم جزو خردمندان شمرده شده و قادر به تشخیص مصالح و مفاسد آنی و آتی خود باشند.

2-    راه دوم به صورت مجالس قانون گذاری و سیستم حزبی و پارلمانی است، با حضور

شایستگان کارشناس به عنوان نمایندگان مردم خردمندان شهر یا عقلیه قوم خوانده شده، مکانیزمی برای استخراج عرف عقلا می باشند.

ب: معنی دوم عرفی شدن عبارت است از جداسازی ساختاری میان تشکیلات سیاسی و نهاد دین

که در این معنی، دولت به عنوان جمع خردمندترین کارشناسان، امور شهروندان را بر مبنای مصالح و مفاسد ملی، به اسم مهمترین گروه مرجع، رتق و فتق می کند.

این بود دو مفهومی که از نظرات مطرح در عرفی شدن و در نتیجه فرسایش امر قدسی

می توان تصور کرد.

  

                                                       ( ادامه دارد)



پیشگفتار قسمت دوم

هوالرازق

با سلام و عرض تبریک به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان به محضر

اقا صاحب الزمان (عج) و تمام مسلمانان و شما دوستان گرامی امیدوارم

که بتوانیم در این ماه خودسازی و کسب معرفت الهی نماییم.

 

آری انتخاب با خود ماست....

قلم مو و رنگ ها در دستان ماست....

کافی است بهشت را نقش کنیم و در آن لذت ببریم.

در آنچه گفته شد، تنها یک نکته حائز اهمیت و محتاج توضیح بیشتری است

وآن مقصود ما از عرفی نمودن ارزشهای دینی است. لذا در همین جا لازم

می دانم در این زمینه جهت جلوگیری از سوء برداشت، چند کلامی بیشتر

قلم بزنم، باشد در همسویی افکار دیگر صاحب نظران محیط بازتری از

 تضارب آراء بوجود آید و در تولد این فکر جدید حوزه ای ورای نظرات

کارشناسان دینی را به خود اختصاص دهد.

اگر به دور برتان نیک بنگرید، خود را مستقر یا در گذر به سوی محیطی

پیشرفته تر از گذشته در صنعت و تکنولوژی می بینید که ما به آن تجدد

 می گوییم وشاخص های آن در موارد زیر می توانید شماره کنید:

1- حرکت و تبدیل تمامی بافت های اجتماعی به شهرنشینی

2- حرکت عقلانیت سودمدار، در تمامی معاملات اجتماعی

3- صنعتی شدن زندگی، حتی در نیازمند های اولیه فردی

4- بورو کرلتیزاسیون نهادهای ارتباظی دولتی و شخصی

5- عرفی شدن به معنی انتقال جامعه از ارزشهای قدسی به ارزشهای عرفی.

برای این که این شاخص آخر را بهتر بشناسیم، بهتر است ابتدا تعریف

ارزشهای قدسی و ارزش های عرفی را بدانیم که ارزشسهای قدسی دارای

چهار ویژگی اند:

1- سر سپردن به این ارزشها از راه نوعی پیوند ورای خرد به نام پیمان

یا بیعت

2- صورت میگیرد که فرد تازه در دین عضو شده، باید الفاضی را به زبان آورد.

3- مهم ترین منبع آن، سنت منقول از کتابهای آسمانی و کاریزماست.

4- خود را ملزم به توجیه، نمی دانند و هر کس که این ارزش را بپذیرد،

 باید همین طور به خاطر خودش قبول کند.

5- نشان شایستگی خود را، از عرصه ای ماورای عقل یعنی موجودی به نام خدا

و راهی به نام وحی می گیرند و به هیچ وجه برای توجیه خود به مبانی خرد

پسندانه و مبتنی بر فایده داشتن کاسته نمی شوند یعنی لازم نیست که حتما فایده

و یهره داشته باشند.

و در مقابل این ارزشها، ارزشهای عرفی نیز دارای چهار ویژگی اند:

1- پیروی از آنها از راه قرارداد می باشد. مثل قوانین راهنمایی و رانندگی و چیزی

به نام تبعیت نمی خواهند.

2- مبتنی بر سودمندی زمینی اند یعنی هر کدامشان حکمتی سودمدار دارند. پس هر که

انجام دهد، به بهرهای زمینی دست می یابد.

3- قابل توجیه و اثبات عقلانی مبتنی بر فایده هستند.

4- نشان شایستگی خود را از عقل و اندیشه و راهی به نام استدلال می گیرند،

یعنی مبانی خرد پسندانه مبتنی بر فایده داشتن.

حال فکر می کنید آن ارزش های قدسی آسمانی در دین را اگر بخواهیم به ارزشهای

عرفی زمینی در قانون بدل کنیم تا برای انسان ها ملموس تر و محسوس تر باشد،

چه اتفاقی رخ خواهد داد؟

آری فرسایش....

فرسایش ارزش های قدسی افلاکی، تا به سر حدات قوانین بشری خاکی خود شامل

چهار عملیات است:

1- اسطوره زدایی

یعنی هیچ یک از بزرگان دینی و قدیسین اسطوره ای ما فوق بشر نیستند، بلکه

 بشر مافوق اند.

2- افسوس زدایی

یعنی سلسه عمل ایجاد پدیده ای در حوزه دین، خارج از دسترس دانش بشری نیست.

3- طلسم شکنی

یعنی در حرکت علمی و عملی دین، بن بستی برای بشر وجود ندارد.

4- راز گشایی

یعنی هیچ گفتار دینی با تمام پیچیدگی اش سری و غیر قابل فهم بشری نیست.

پیش بینی می کنید، چنین سخنی را اگر برای معتدین متعصب دینی مطرح کنیم،

چه برخوردی خواهند داشت؟ رد می کنند یا قبول؟

در این جاست که باید گفت خوشا به حال بندگانی که خداوند عالم این سه هنر را

به آنها ارزانی داشته است:

گوش قرا دادن به گفتار دیگران

اندیشه بر روی سخنان مخالفان

جدا کردن و برداشت درو حکمت هایشان

  

                                                       ( ادامه دارد)



Weblog Themes By Pichak

<< مطالب جدیدتر ........ مطالب قدیمی‌تر >>

لینک های مفید

درباره وبلاگ


محمد رهگذر
این وبلاگ به توصیه استاد عزیز دکتر سید علی اکبر هاشمی جهت استفاده دوستان از نوشته های و تحقیقات ایشان بنا گردید.

بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 155271